ایران کشور بی نظیری است . در تمام طول تاریخ کشوری را سراغ ندارم که در یک قرن چهار انقلاب نا تمام داشته باشد.
خروش آزادی خواهی در ایران ، روزانه میلیارد انسان را میخکوب تلویزیون هاوکامپیوترها کرده است . قدرت نمایی دانشجویان ، کارگران، زحمتکشان ، جوانان و به ویژه زنان در صف مقدم مبارزات در پهناوری کشورمان از یکسو و بکارگیری ارگان های سرکوب توسط حکومت از هوا و زمین علیه مبارزات مردمی در خیابان ها و خانه ها از سوی دیگر، می رود تا در چند روز آینده پیروزی یکی از این دو طرف را شاهد باشیم.آنچه را امروز شاهد آن هستیم ، تداوم همان انقلابات نا تمام است اما با ویژگیهای دیگری .
در آن دوره خمینی خواهان تشکیل دولتی مستقل و سرنگونی شاه بود . اما میر حسین موسوی به عنوان کاندیدای " بازنده " یا " برنده " ریاست جمهوری و رهبر اپوزیسیون داخل کشور تا این لحظه ، خواهان حفظ رعایت " قانون " ،دولت و ارگانهای موجود سرکوب ج ا ایران است .
در آن دوره ، به دروغ ، خمینی وعده آزادی احزاب ، سازمانها ، ادیان ، مطبوعات ، زندانیان سیاسی و.... را به مردم داد .از این طریق توانست نه تنها مردم را بلکه احزاب سیاسی چپ را ( بجز چند سازمان کوچک ) بدنبال خود بکشاند .اما میر حسین موسوی نه تنها خواسته های فوق را مطرح نکرده، نه تنها برنامه ای ارائه نداده است ( جامع بودنش به کنار ) ، بلکه مصرانه با عجز و لابه به روحانیون و شورای نگهبان و... متوسل شده . او تنها خواهان رعایت " قانون" است . قوانینی محدود، غیر دمکراتیک، ظالمانه، ارتجاعی و شریعت اسلامی. مجمع تشخیص مصلحت یعنی : ولی فقیه . شورای نگهبان یعنی : ولایت فقیه و از نظر " قانون " هر حکمی را که ولی فقیه صادر کند ، واجب و قابل اجراست . این دو نهاد سپر محافظ ولی فقیه و دست نشاندگان او هستند . بنابرین موسوی در دو راهی بن بست قانونیست : ولی فقیه آری یا خیر . بدتر اینکه میر حسین موسوی در یکی از شش بیانیه اولیه ای که صادر کرد، اشاره ای به آزادی فقط زندانیان " اصلاح طلب " کرده است و نه تمامی زندانیان سیاسی !!! و در بیانیه شماره ده آنرا تصحیح کرده و خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی می شود . در همین شماره میر حسین موسوی از هوادارانش خواسته است تا 18 تیر حرکات اعتراضی نداشته باشند !!! یعنی چه؟ یعنی اینکه جناب احمدی نژاد شما مجازید تا این تاریخ مبارزین خیابانی را شناسایی ، دستگیر ، زندانی ، سر به نیست و اعدام کنید !!! موسوی به کدام سو می رود ؟
در زمان 57 احزاب و سازمانهای سیاسی چپ متشکل و قوی بودند . اما در این دوره در درون جنبش به شکل یکدست و سراسری حضوری فعال و تاثیر گذار ندارند . با پولاریزه شدن و برش جنبش از هر دو جناح ، چنانچه تشکلی هدفمند ، متکی بر نهادهای خودساخته مردمی محلات ، کارگران ، دانشجویان ، زنان ، مادران زندانی و.....برای سرنگونی کل نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی بر ندارند ، این موقعیت تاریخی دوباره از دست خواهد رفت و ما شاهد دور جدیدی از سرکوب و اختناق خواهیم بود .
در آن دوره به بهانه اینکه در جنبش تفرقه نیفتد، مردم را از دادن شعارهایی غیر از آنچه در خدمت خمینی بود، منع می کردند . زنان و مردان را از هم جدا کردند . میر حسین موسوی هم مصرانه از مردم می خواهد تظاهرات و اعتراضات خود را با سکوت برگزار کنند تا مبادا مردم از خواسته محدود تقلب در انتخابات پیشتر روند .
نسل جدید از والدینش ایراد می گیرد چرا خمینی را به قدرت نشاندند . اول اینکه آنها این کار را نکردند. امپریالیست ها این کار را کردند. به اندازه کافی سند موجود هست. نسل قبل از خمینی در مقابل شاه دیکتاتور پشتیبانی کردند و متاسفانه به نهادهای خود ساخته کارگران، محلات، دانشگاه، معلمان، بیکاران، اقلیتهای مذهبی، ملی و... کم بها دادند .متاسفانه در آن دوره جامعه از نبود یک حزب انقلابی هدفمند که بخواهد زحمتکشان را به قدرت برساند ، رنج می برد . در این دوره هم جنبش خیابانی با همین معضل روبروست .
در آن دوران جامعه از تجربه عملی و ملموس حکومت اسلامی متکی بر ولایت فقیه و شریعت اسلامی نگذشته بود . بجز مخالفت های تئوریکی از جانب برخی تشکلات .
در آن دوران خمینی جناحی از سلطنت نبود و ماهیتش بر همگان روشن نبود . ولی موسوی به عنوان نخست وزیر و زمام دار امور مجری همین قانون احمدی نژاد بوده است . این قانون همان قانونی است که یکبار موسوی در زمان صدارت نخست وزیری اش کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی دهه 60 را در بایگانی نخست وزیریش مخفی کرده است .این همان قانونی است که قتلهای زنحیره ای را در زمان ریاست جمهوری خاتمی امکان پذیر ساخت و 18 تیر را در تاریخ ثبت کرد. این همان قانونیست که موسوی بعد از اتمام نخست وزیریش تا همین امروز ، به پاکسازی دانشجویان مبارز و روشنفکر از دانشگاه ها وادار کرد . و این همان قانونی است که حالااحمدی نژاد با استناد با آن در وهله نخست، گلوله هایش سر و سینه مردم را هدف قرار میدهد و در وهله دوم پوکه های خالی گلوله را بسوی " اصلاح طلبان " پرتاب می کند .
موسوی خود جزئی از این نیروهای سرکوب احمدی نژاد است . در ثانی، رییس جمهور طبق قانون، ثانویه است. ولی فقیه قدرت مطلقه است . بی جهت نیست که مردم به درستی خامنه ای را نشانه گرفته اند. مردم از یکسوهر روز در مبارزاتشان فریاد می زنند مرگ بر خامنه ای ، مرگ بر دیکتاتور . ولی موسوی دست در دست " رقیبش " احمدی نژاد، خواهان اجرای " قانون " متکی بر ولایت فقیه است .
کلید رمز تمام نگرانی های هر دو جناح، روحانیت و غرب و نشست و برخاست ها و رایزنی ها در همین نکته است : مبادا انقلاب شود !
باید اذعان داشت یکی ازویژگی های برتر و بی نظیر این دوره نسبت به سال 57 دوش بدوش جنگیدن زنان و مردان در خیابان هاست .....در دانشگاههاست... بنا به شواهد عینی و گزارشات، دختران جوان و زنان غالب اوقات در صفوف مقدم درگیری ها با نیروهای سرکوب هستند. آنان توانسته اند در عمل حتی رهبری و هدایت جنبش خیابانی را در دست بگیرند .به نظر من این حرکت و اتفاق تاریخی در تاریخ انقلابات جهانی و جنبشهای خیابانی بی سابقه است. بدعت گذاری جدیدی ست . خود بخودی ست . باید به آن پرداخت. تعمیمش داد . ثبت اش کرد و به جهانیان شناساند. پدیده بی نظیریست . این ارمغان و نوید فرح بخشیست به جنبش رهایی بخش زنان ایران و جهان و بشریت .
در سال 57 تحت نام " وحدت کلمه " و جلوگیری از" تفرقه " در جنبش ،
صفوف زنان را از مردان جدا کردند و به صفوف عقب راندند . و ... همه سکوت کردند .....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر